مهدی باغانی

پایان نقش من

مرگ نیست

حتی اگر

تبر بر ریشه ام زنند

 

من

از ابتدا

تصویر  ِ

یک آتش ام ...!

+
در شیوه ی معشوقـی هرچند که استـادی

از حال ِ من آموزد زلف ِ تـو پریشـانی...

"بابافغانی شیرازی"

علیرضا عباسی

دلم می گیرد

وقتی تنهایی، زودتر از من

رو به رویت نشسته

و با تو چای می نوشد

مهدیه لطیفی

دستت را به من نزن!

دستت را به من بزنی زخم خستگی ام دهان باز می کند

و بند نمی آید این خون

که تو با هر نامی که از در می آیی

پرستاری نمی دانی

+ به آدم های زرد اعتماد نکن/آنها برادر هر کسی می توانند باشند/ محسن جعفري
+ گاهي به سخن گفتن از زخم ها نيازي نيست/برنگرد.../من از نگاهي كه در آن عشق نيست/هراس دارم/ شاعر؟؟؟

رضوان ابوترابي (حسرت)

هواپیما رد می شود

ابر رد می شود

آسمان رد می شود

 

دنیا همین است

 

من ایستاده ام

و همه چیز از روی من رد می شود

از چشم های من

از احساس من

 

من ..

پنجره ام

ایرج.تمجیدی

کفش هایم را

به سر می کشم

کلاهم را به پا

نخند عزیزِ من

تو نباشی هیچ چیز سر جایِ خودش نیست

مثلِ عقل ِ من


به ماه می‌ماني/ در برکه نزدیک وُ، در آسمان دور/رضا كاظمي

پرویز صادقی

تمام سهم من از تو

نشستن بر شاخه های شب

در هجوم بادُ باران هاست

کِز می کنم تو را

در مرور شاخه های خالی

پرندگانِ تنها

هر گز آشیانه نمی سازند ...

مژگان عباسلو

به من نگو وقتی که رفتم صبور باش؛

به کسی که شنا نمی‌داند

نمی‌گویند در غرق‌شدن عجله نکن!

بی صدا برو و در را پشت سرت ببند

تا من صدای آن پرنده را نشنوم

که نمی‌داند یک نفر با رفتنش

می‌تواند یک شهر را از سکنه خالی کند.

تا تو به ایستگاه برسی

این خانه در سکوت غرق شده‌است.

+او پيش از سلام چمدانش را بسته بود.

حميد مصدق

زندگی قافیه شعر من است

شعر من وصف دل آرایی توست

در ازل شاید این
سرنوشت من بود . . .

می سرایم به امیدی که تو خوانی

ور نه

آخرین مصرع من

قافیه‌اش "مردن " بود

سید علی میرافضلی

دنيا

از ويرگول و نقطه و اين‌چيزها پُر است

از حرف‌هاي قطعي

از متن‌هاي قفل

من تشنه‌ی تعجبم اي يار !

سید علی میرافضلی

ماه هم خسته شد

رفـت قـدری بخوابد

فـنـدکی ـ شعلهء اندکی ـ کو؟

روی تـنهایی من بـتابـد؟

سید علی میرافضلی

بهترین لبخند‌ها و بوسه‌های من

نثارت باد

کاستی‌های مرا می‌دانی

اما

همچنانم دوست می‌داری


+ بازسرایی شعری از: رابین‌درانات تاگور

پوپک ریاضی

در من

هر چه می خواهی بکار

از من

چیزی جز عشق نمی روید.

عليرضا راهب

جنگل

رد پاى باران است

ویرانه

ردپاى

طوفان

من ردپاى تو ام

همیشه پشت در خانه‌ات

تمام می‌شوم

مهدی باغانی

مهم نیست

عمر

"کوتاه" باشد ، یا "بلند"

 

مهم ، نفس هایی ست

که با تو "کوتاه"

و بی تو "بلند"

کشیده می شود ...!

 

گرچه ...

سهم من از عمر  

همان نفس های ِ بلندی ست 

که نشان از عمر کوتاه با تو بودن دارد ...!!!

مرضیه احرامی

تنهايي غولي ست

از قصه هابيرون آمده

 راهش را گم كرده


بزرگ و بي آزار

روي قلبم مي نشيند

ني لبك مي زند

اشك مي ريزد

نیلوفر ثانی

شعرهایم ،

كـِشت های ِ مـَن

آنقدر میکارم

تا تو را

درو کنم..

مژگان عباسلو

دریا

جایی ست که

باید از غرق شدن در آن بترسی

آبی باشد در شمال ایران

یا قهوه‌ای در چشم‌‌‌های یک زن

پرویز صادقی

به دشت خیالم که می دوی

غزالِ من !

از غبار تو غزل می خیزد

محیا شمس

نه من آنقدرها زیبا هستم

نه تو آنقدرها عاشق

از من و تو

افسانه ای به جا نخواهد ماند...

ساره دستاران

پيش از خواب

مي‌چرخم به سمتش

حرفي نمي‌زنيم

به هم نگاه مي‌كنيم

من و

ديوار روبه‌رو

پرویز صادقی

از لبخند تو خالی ست

سبد خانوار دلم

و من بی تو

روزی یک خوشبختی

از زندگی عقب می افنم

تو در کدام حادثه پنهانی

که دست هیج عقربه ای

به تو نمی رسد ؟!

پرویز صادقی

تو را

به نام کدامین گل

صدایت می زنند

که از خیال من

پروانه می ریزد ؟!

پرویز صادقی

من دلم می خواهد

یکی را خیلی دوست داشته باشم

وقتی صدایم می زند

بگویم: جانم ؟

و او بگوید: هیچ چیز،

می خواستم ببینم هستی

من صدایش کنم

او بگوید: من هم دوستت دارم

بعدش قند توی دلم آب شود

من دلم می خواهد

یکی را خیلی دوست داشته باشم

خیلی

علي اسداللهي

سبز

اگر فرو نمی‌رفت در پاییز

درخت اگر تن نمی‌داد به چماق

برگ‌ها اگر نمی‌رفتند در باد

یک بار بهار می‌کردی و بعد از آن

همه سال، سال فراوانی بود.


فروردین من باش

می‌خواهم پیراهنت را درو کنم ...