ابراهیم اکبری دیزگاه

از دراز شدن دماغت می ترسم و

هزینه جراحی زیبایی خیلی بالاست


پس این قدر

نگو

" دوستت دارم"

ابراهیم اکبری دیزگاه

از کنارم میگذرد

که عاشقم کند


دخترک دبیرستانی

ابراهیم اکبری دیزگاه

کاش یکی از ان هزار فرشته ای که نازل می شوند

شب قدر

یکی تو باشی

اگر تا صبح بمانی

همه روزها نیز قدر خواهد بود

ابراهیم اکبری دیزگاه

آن ماهی سرخ مرده

کاش من بودم

در سفر هفت سین تان

ابراهیم اکبری دیزگاه

کلید را می چرخانم

در را باز می کنم

می آید غبار از سر و رویم می تکاند

بعد آرام آرام

به آغوشم می کشد

 

تنهایی

ابراهیم اکبری دیزگاه

 کنار تو

و کنار هزار  لیلی  دیگر

 

 باور کنید فقط مجنونی تنها هستم

ابراهیم اکبری دیزگاه

وقتی  از آسمان سنگ می بارد و

 سگی هر صبح

پاچه ام را می گیرد

 

نمی گویم حالم خوب است

می دانم  اگر باور هم  بکنی  خیلی دیر می شود

پس حالم را تا چند سالی هیچ نپرس

 

 دیگر غمی ندارم

از باریدن سنگ

اینکه  هر روز سرم بشکند نمی ترسم

تنها نگرانی من این است

از آسمان سنگ نه

 سگ ببارد صبح ها.