ساره دستاران

انگار سال‌هاست كه نيستي

نبودنت مي‌رسد

به سينماي صامت

عكس‌هاي سياه و سفيد

 

بيا و

اصحاب كهف را

در من بيدار كن

ساره دستاران

درد روی دلم سنگینی می‌کند

مثل سنگ‌ها

در جيب‌هاي ويرجينيا

مثل گاز

در هواي خانه‌ي هدايت

درد روي دلم سنگيني مي‌كند

مثل طنابي

كه دور گردن غزاله حلقه شد

يا گلوله‌اي

كه در سر همينگوي نشست

درد روي دلم سنگيني مي‌كند

و صندلي‌اي مي‌شود

كه هر روز

زير پايم لق مي‌خورد

ساره دستاران

مي‌دانم

فايده‌اي ندارد

 

فايده‌اي ندارد

به تلفن چشم بدوزم

هر از گاهي بروم پشت پنجره

پرده را كنار بزنم

يا با هر صداي آشنايي

سر برگردانم

 

فايده‌اي ندارد

درست مثل اين‌كه

به گل‌هاي پيراهنم

آب بدهم

ساره دستاران

هر روز

غرق مي‌شوم

در اين شهر بي دريا

و شب

خودم را بالا مي‌كشم

روي تخت خواب

با صدف‌هايي در دستم

و تكه‌هاي تور

چسبيده به تنم

ساره دستاران

چيزي از دريا

در صدف‌ها جا مانده

چيزي از تو

در من

 

چيزي از صداي تو در گوشم

چيزي از تصوير تو در نگاهم

چيزي از بوي تو در هوا

جا مانده

 

به هم مي‌كوبند موج‌ها

درون صدف‌ها

درون سينه‌ي من

ساره دستاران

پيش از خواب

مي‌چرخم به سمتش

حرفي نمي‌زنيم

به هم نگاه مي‌كنيم

من و

ديوار روبه‌رو

ساره دستاران

از هر طرف مي‌روم

جز تنهايي نيست

آغوش بگشا

اين جزيره رونق بگيرد

ساره دستاران

تنهاییِ بعد از تو

تنهاییِ قبل از تو

نیست