ساجد فضل زاده

اگر به شاخۀ توت سفید
ببندند طناب را
این مرگ
دهان چند نفر را شیرین خواهد کرد

کوه
اشارۀ دشت است
به پرواز پرنده‌ها
پس اشارۀ کوچک مرا
کدام پرنده می‌بیند، کدام؟

به رؤیاست مگر
پرنده‌ای بر سرانگشت بنشیند
به رؤیا نیست اما
که سرش را از تنش
تنش را از سرش…
چه فرق می‌کند
مرگ
دست کداممان باشد؟

چهار
غمگین‌ترین عدد است
یکی برای چهارپایه
یکی برای چهار نفری که دست و پای جنازه را
یکی برای چهار سمت
در سلام ِختمِ گریه‌های گورستان
یکی برای…

نه!
چهار
شادترین عدد است
چادر گشودۀ زنی زیبا پیش پای درخت
چهار نفر، چهار گوشۀ پارچه را گرفته‌اند
تکان دهید شاخه‌ها را بریزد توت سفید
تکان دهید
بریزد توت سفید
توت سفید
سفید…

ساجد فضل زاده

در تاکسی مردی می گفت:

در بازار بورس

سرب

ارزانترین فلز دنیا شد؛

حالا می فهمم که چرا اینجا

تمام گونه ی گنجشک ها

سینه سرخ می شوند.