نسترن خزایی

دلم را به صليب نگاهش آويختم

اما افسوس

مسيح نبود!



يهودا !!

نسترن خزایی

گاهي فرار ميكنم

از انديشيدن

به خويشتن

اين

گاهي

يك

عمر

با

من

است

نسترن خزایی

در تكثير

عشق

قلب‌ها

عقيم شدند


افسوس

نسل سوخته

را عشق

معنا نشد