چه مي‌شود کرد
دنيا همين خرابه بود
که به ما دادند
و ما به دست‌ خود خراب‌ترش کرديم


با هم نساختيم
هر يک خانه‌اي بنا کرديم
با ديوارها و دري
که پشت‌شان پنهان شديم


و هرگاه دلتنگ مي‌شديم
در را باز مي‌کرديم
به اميدِ ديدار
با ديوارِ روبه‌رو