نیلوفر ثانی

رفته ای ، اما

میخوانم َ ت در شعری

می نشانم َت در واژه ها

اینگونه

خود را به تو می رسانم...

نیلوفر ثانی

تا کوچ اینهمه رخوت و تنهایی

به شانه ی کدام مهری میتوان آویخت ؟

و دست کدامین مهتاب را

تا پیوند طلوعی دیگر

میتوان  گرفت؟

پرسه ی بیهوده ایست

این حوالی

رخوت و تنهایی

درد مشترک  آدمهاست ...

نیلوفر ثانی

تو و ُ جان ِخدا

با من بگو

تا آمدن َت

چند تیک تاک دیگر

مانده ؟!

نیلوفر ثانی

زمین بیهوده میچرخد

وقتی قرار نیست


من به تو

برسـم...!

نیلوفر ثانی

جهان بر نظم َ ست ،

تو آغوشـَت را گرفتی ،

مـَرگ

آغوش ِخود برویـَم

باز کرد ....

نیلوفر ثانی

چه فروغی در لحظه هایم

وقتی

پای چشمهای خورشیدی ات را

پشت هزار کوه ِ فاصله و دوری

بسته ای

چه انبساط خاطری

که ملال دلمان

به باد لبخندت آرام نشد

و سایه بخت بلندت

برسرمان سایه نشد

مد ِدلتنگی ، آخر

خانه خرابمان میکند

به آمدنت

اندوه ِ اینهمه انتظار را

جزر محبّت کن ....

نیلوفر ثانی

شبی به التیام ما

به دیدار بیا

که از روشنی ِنور ِنگاه ِتو

یادمان آید

روزهای آفتابی ...

نیلوفر ثانی

تو رفته ای و ُ

تمام مرا بُرده ای

زندگی دراین هیچ

مرگ تدریجی ست ..

نیلوفر ثانی

با تو هرگز تباه نمیشوم

که هر روز

تـکه ای از مرا میبری و ُ

شعری نو

زاده ميشود ...

نیلوفر ثانی

شبی تو را

به وعده گاهِ دیدارِ ماه و برکه میبرم

که عشق را درتصادف ِ فاصله وُ خواهش

ببینی و ُ

رهسپار این راه شوی ...

نیلوفر ثانی

تو رفته ای وُ فـــردایم مُرد

تو را در گذشته

هر روز  زیســته ام

نیلوفر ثانی

بَـرق نگاه َت

که بجـــان َم میزنَــد

شعــــر باران می شود وُ

میبـــارد .

نیلوفر ثانی

تا رنـج نکشیدم

تـورا

بیشتر نیافتم

نیلوفر ثانی

از کنــار پنـــجره نـرو

دل ِمنتــظر ،


انــگار

سـایه ای شــبیه او

از ته این کوچه ی پاییــزی

مــی آید ....

نیلوفر ثانی

انکه راه مرا

از تو جدا کرد

چشم حسودی بود که

نتوانست ببیند

عشق تو بر دل ِمن

باران ست...

نیلوفر ثانی

نبود تو یعنی

اغاز برگ ریزان دفتر عـشق

زمـستان بی شک

آمدنی ست ...

نیلوفر ثانی

هَـر بار خــاطره ای

تــکان میخورَد

از جــای ِخـود ،

آوار میـــشود

بـَـر دلـــم

درد ِنبودَنت


تقصــیر ِتـو نیــست

مـَن بر گســل ِروزگار

افتــاده تقــدیر َم

نیلوفر ثانی

چَشم از مَن بر نـَدار

چو کودکی سر به هوا

به دنبال ِ مادر

هرکه را شبیه تو ببینم ،

دامنش ميگیرم ...

نیلوفر ثانی

از دســتان ِتو

رهــا شد َم

افتـــاد َم در دســـتان ِ باد

و اینــگونه

سالهاست خانه به دوُشــم